جدول جو
جدول جو

معنی مشک عذار - جستجوی لغت در جدول جو

مشک عذار(مُ / مِ عِ)
که عذارش چون مشک است به بوی و رنگ:
تا ترک سمن عارض بودی نه چنین بود
امروز چنین شد که بت مشک عذاری.
فرخی.
خورشیدنماینده بتی ماه جبینی
کافوربناگوش مهی مشک عذاری.
سنایی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشکل گذار
تصویر مشکل گذار
راهی که عبور از آن دشوار باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشک سار
تصویر مشک سار
جایی یا چیزی که از مشک خوش بو شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
(عِ)
ماه سیما. ماه طلعت. ماهرو. ماه چهر:
آمد آن مشکبوی مشکین موی
آمد آن خوبروی ماه عذار.
فرخی.
جسم مرا خاک کنی، خاک مرا پاک کنی
باز مرا نقش کنی، ماه عذاری صنما.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(مُ کِ گُ)
مشکل گذر. (ناظم الاطباء). رجوع به مشکل گذر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ / مِ عِ)
معشوقی که در رخ وی خال سیاه باشد. (ناظم الاطباء) ، که عذارش چون مشک به بوی و به رنگ باشد
لغت نامه دهخدا
ماه چهر: جسم مرا خاک کنی خاک مرا پاک کنی باز مرا نقش کنی ماه عذاری صنماخ (دیوان کبیر 33: 1)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشک اذفر
تصویر مشک اذفر
ادمن
فرهنگ لغت هوشیار
مملو از بوی مشک، ماسکی
دیکشنری اردو به فارسی